مارتیامارتیا، تا این لحظه: 10 سال و 9 ماه و 19 روز سن داره
، تا این لحظه: 50 سال و 11 ماه و 5 روز سن داره
مارتیامارتیا، تا این لحظه: 10 سال و 9 ماه و 19 روز سن داره
مارتیامارتیا، تا این لحظه: 10 سال و 9 ماه و 19 روز سن داره

martiya va maman

واکسن هجده ماهگی

باتوجه به سختی های این واکسن و تجربیات مامانهای دیگه..خیلی دوستداشتم زودتر این روز بگذره..وبالاخره در تاریخ 11، بهمن  در مرکز بهداشت غرب انجام شد. پسر گلم ازینکه صبح توو خواب بیدارت کردم و توهم فکر میکردی دد میریم..خیلی ناراحت شدم ..واکسن توو دست راست و پای راست گلم زده شد..همونجا گفتن واکسن سختیه و بیشتر باید مراقب اقاا باسیم..بعد منزل مامان شهلا مهربون رفتیم..بعد یک ساعت درد پاهای کملت شروع شد و ناله میکردی قوربونت برم..غذا هم نخوردی و فقط بغل مامان و میخواستی...شب درد پات به حدی بود که دست نمیشر بزنیم بهت..... ازینکه ساکت بودی و شیطنت نمیکردی ونمیتونستی راه بری خیلی دلم گرفت...ایشالا خدا همیشه پشت وپناهت باشه.اینم برای سلامتی و...
12 بهمن 1393

18ماهگی اقای اقاااها

بعله یک سال و نیمگی اقا مارتیا گذشت..روزها و شبهایی که باهم و در کنار هم گذروندیم، پسر گلم توو این مدت به یمن وجود پاکت مامانی خیلی بیشتر فکر کرد و بیشتر زندگیو فهمید..عاشقانه همه لحظات رشد و تکاملت رو توو خاطرم نگه داشم واسه اینکه یادم نره نوشتم..اولینها، اولین دندان، اولین حرف، اولین خرابکاریهاتو شیطنتهات.. دلم واسه اون موقع هاا از الان تنگ شده...خیلی خوشحالم که دارمت..عاشق بویتنتم.کملی پاهات، خنده های ریز ریزت، مهربونیات، معرفت ها و دستو پای کوچولوتم کلی حرف و کلمات میگی..بشین، بغل، در باز شد، شب بخیر و....ک ...
12 بهمن 1393
1
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به martiya va maman می باشد